عکس های کلی از نقش رستم
آرامگاه داریوش بزرگ در نقش رستم مرودشت
آرامگاه داریوش بزرگ در بلندای ۲۶ متری از تراز زمین جای گرفتهاست و سنگنبشتهای در این مزار، تعلق گورگاه را به داریوش یکم ثابت میکند[۳۹] داریوش بزرگ در اکتبر ۴۸۶ پیش از میلاد درگذشت و در این آرامگاه که در دل کوهی سنگی تراشیده بود جای گرفت. وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد به تخت نشست و پس از ۳۶ سال پادشاهی و در سن ۶۴ سالگی، به مرگ طبیعی درگذشت.
گویا داریوش ساخت آرامگاه خود را همزمان با ساخت کاخ آپادانای شوش و تخت جمشید در سال ۵۱۹ پیش از میلاد آغاز کرده و ساخت آن روزگاری پیش از مرگش پایان یافتهبود. پیکره و گسترهٔ نمای بیرونی آرامگاه و ویژگیهای درونی آن، همگی ابتکاری و سراسر نوآوری است.
نمای بیرونی آرامگاه که در صخرهای به بلندای ۶۰ متر کنده شده همانند چلیپایی است با بلندای ۲۲ متر که پهنای هر یک از بازوان آن، ۱۰٫۹۰ متر است. در بخش بالایی آرامگاه، داریوش بر اورنگی که مردم سرزمینهای گوناگون بر دوش دارند، ایستاده و نماد فروهر بر فراز او و آتشدان شاهی در برابرش کندهکاری شدهاند. درون آرامگاه ۹ گور وجود دارد که نشان میدهد افزون بر داریوش، نزدیکان وی نیز در آنجا آرمیدهاند، اما هیچ نشانه و مدرکی برای انتساب ۹ قبر درون آرامگاه به افراد مشخصی، در دست نیست.
حتی در خود تابوتها هم چندان اختلاف و مزیتی دیده نمیشود، که بتوان یکی از آنها را تابوت داریوش انگاشت. با این حال باستانشناسانی چون اشمیت حدس میزنند که شهبانو آتوسا، مادر خشایارشا و کسی که هرودوت او را «قدرقدرت» میخواند، از جمله کسانی بوده است که با شاه در آرامگاه گذاشته شدند. بخش بیرونی آرامگاه دارای دو سنگ نبشته به زبانهای فارسی باستان، عیلامی و اکدی است که آوا و گفتاری مانند وصیتنامه و اندرزنامه دارد.
شاخهٔ بالایی آرامگاه، نگارهٔ اورنگی را نشان میدهد که پایههای آن مانند پنجههای شیر ساخته شده و بیستوهشت نفر در دو ردیف چهاردهتایی آن را بر روی دست گرفته و دو نفر هم سر و ته آن را در دست دارند. داریوش در جامهٔ پارسی و با کمانی در دست چپ، بر روی سکویی سهپلهای ایستاده و دست راستش را به سوی آتشدان، تا نیمه بالا آورده و بالای سرش نماد فروهر جای دارد و در گوشهٔ راست، دایرهٔ کاملی که هلالی در درون دارد، دیده میشود. در دو سوی داریوش، چند شخص دیگر نیز کشیده شدهاند که یاران و نزدیکان وی بودهاند.
از آنجا که هر دو دست راست اهورامزدا و داریوش در همهٔ جزئیات همانند هم تراشیده شدهاند، این نقش اشاره به ارتباط مستقیم شاه با پروردگاری دارد که مشیت و خواستش بر اعمال شاه تاثیر فراوان داشتهاست.
بخش میانی نمای بیرونی آرامگاه با چهار ستون به فاصلهٔ ۳٫۱۵ متر و سرستونهای کلهگاوی، سقف افقی ایوان را که چهار تیرک دارد بردوش گرفته و در وسط، دری به درون آرامگاه باز شدهاست. و چنانکه اشمیت متوجه شده، کاخ منقوش بر جبههٔ میانی آرامگاه در بیشتر خصوصیات همانند کاخ تچر است و همان را هم پادشاهان دیگر تقلید کردهاند. این بخش از آرامگاه به راهرویی وارد میشود و درون آن سه اتاقک وجود دارد که هرکدام دارای سه گور صندوقمانند میباشند.
شاخهٔ پایینی صلیب، بینقش است و برای ایجاد دشواری در صعود، صیقل خوردهاست و در زیر آرامگاه داریوش، دو نقش از بهرام دوم شاه ساسانی وجود دارد.
آرامگاه خشایارشا
خشایارشا در اکتبر ۴۶۵ پیش از میلاد توسط یک خواجه به نام میترا یا اسپنت میترا و رئیس گارد سلطنتی به نام اردوان که با یکدیگر همدست شدهبودند، در خوابگاه خویش کشته شد. آرامگاه خشایارشا در فاصلهٔ ۱۰۰ متری شرق و شمالشرقی آرامگاه داریوش بزرگ و به شکل صلیب تراشیده شدهاست.
در بخش بالایی صلیب، نماد فروهر و ماه نقش شده و در پایین آن، خشایارشا در حالی که دستش را به سوی فروهر و آتشدانی که روبهرویش قرار دارد دراز کرده، به تصویر کشیده شدهاست. در زیر پای شاه، اورنگی قرار دارد که مردم سرزمینهای گوناگون آن را بر دوش گرفتهاند. اینها شامل مردمانی از شرقیترین بخشهای قلمرو پادشاهی در هند و سغد تا غربیترین آنها در مصر و لیبی میشوند.
دهلیز و ورودی آرامگاه ۳ متر در ۶٫۶۰ متر است و تنها یک اتاقک دارد که درست روبهروی درگاه ورودی است و در آن سه قبر کنده شدهاست. مشخص نیست که چه کسانی با خشایارشا در این قبرها دفن شدهاند. این قبرها بسیار سادهتر از قبرهای ساخته شده در آرامگاه داریوش بزرگ هستند و احتمال دارد که گور میانی، که دارای دری به نسبت بزرگتر از در گورهای دیگر است، متعلق به شهبانو آمستریس، دختر هوتن بوده باشد. دربارهٔ گور سوم تنها میتوان حدس زد که برای ولیعهد، در صورتی که پیش از شاه در میگذشت درست شده بود.
بهدلایل مختلفی میتوان انتساب این آرامگاه به خشایارشا را اثبات کرد که مهمترینشان این است که، آرامگاه را در سینهٔ صخرهای عمودی کندهاند که وقت چندانی برای تراشیدنش لازم نبوده، در حالی که آرامگاههای طرف چپ آرامگاه داریوش را در صخرههای شیبدار و برجسته تراشیدهاند که وقت بیشتری میخواسته و معلوم است که آنکه جای بهتر را برگزیده، لابد زودتر دست به کار شدهاست.
آرامگاه اردشیر یکم
آرامگاه اردشیر یکم در فاصلهٔ ۳۷ متری سمت چپ آرامگاه داریوش بزرگ و به شکل صلیبی به ارتفاع ۲۲ متر، تراشیده شدهاست. ویژگیها و نمای عمومی آرامگاه، همچون آرامگاه داریوش و خشایارشا است ولی درون آرامگاه به تقلید از آرامگاه داریوش کنده شده و سه اتاقک دارد، اما تفاوتهای عمدهای آشکار است.
بیدقتی و عدم مهارت سنگتراشان چنان بوده که دهلیز به صورت مستطیلی بیقواره و کمارتفاع درآمدهاست و به هیچ وجه موازی با جبههٔ آرامگاه نیست، بلکه گوشهٔ جنوب شرقیاش تنها چند سانتیمتر با دیوار جبهه فاصله دارد، در حالی که گوشهٔ شمال غربیاش بسیار در کوه پیش رفتهاست. اتاقکها را هم بدون دقت و کمی کج و ناراست ساختهاند و در هرکدام فقط یک قبر کندهاند. علت انتساب این آرامگاه به اردشیر یکم آن است که ریزهکارها و ویژگیهای دورهٔ داریوش بزرگ و خشایارشا را ندارد و باید پس از دورهٔ خشایارشا باشد. در زیر آرامگاه اردشیر، سنگنگاره نبرد هرمز دوم قرار دارد.
شواهدی چند، دال بر آن هستند که گور روبروی ورودی برای پادشاه ساخته شده بود و احتمالاً این گور پیشتر از دو گور دیگر درون آرامگاه به پایان رسیدهاست زیرا موقعیتی مرکزی و برتر دارد و در ساختش دقت بیشتری نسبت به دو گور دیگر انجام گرفتهاست و حجم بزرگتری دارد. گور دوم به گمان بسیار برای شهبانو داماسپیا بود، کسی که بنا به گفتهٔ کتزیاس در همان روزی که اردشیر یکم فوت کرد، از این جهان رفت. گور سوم نیز برای جانشین منتخب شاه، در صورتی که به مرگی زودرس در میگذشت، ساخته شده بود.
نقش فروهر در بالای سر شاه بر روی ورودی آرامگاه سادهاست و اندکی مخدوش؛ به جای حلقههای آراستهٔ دوتایی که در آرامگاههای داریوش بزرگ و خشایارشا به دور بدن فروهر کشیده شدهاند، نقش آرامگاه اردشیر یکم حلقهای پهن و صاف به دور خود دارد که به نظر میرسد روی تصویر فروهر قرار دارد و تنها آستینهای جامه در دست چپ بدن او بر روی حلقه قرار گرفتهاند.
آرامگاه داریوش دوم
آرامگاه داریوش دوم در فاصلهٔ ۳۳ متری سمت جنوبغربی آرامگاه اردشیر یکم و به شکل صلیب کنده شده و نمای عمومی آن، همچون دیگر آرامگاههای نقش رستم است. این آرامگاه، دقیقاً روبهروی بنای موسوم به کعبه زرتشت قرار دارد که ۴۵ متر دورتر از آن برپای است ولی این موقعیت از روی عمد انتخاب نشده بوده، زیرا فاصلهٔ میان آرامگاه داریوش بزرگ و آرامگاه اردشیر اول ۳۷ متر است و همین فاصله در انتخاب آرامگاه بعدی نیز رعایت شدهاست، در نتیجه قرار گرفتن بنای کعبهٔ زرتشت در جلوی آرامگاه، عمدی نبودهاست.
نمای بنا از بیرون به شکل معمول آن در دیگر آرامگاهها ساخته شده ولی چهرهٔ شاه به سختی آسیب دیده و امکان مقایسهٔ آن با چهرهٔ دیگر شاهان وجود ندارد. حلقهٔ دور بدن تصویر اهورامزدا در جلوی شاه همانند آرامگاه اردشیر یکم صاف و بیزرق و برق است، دو بال اهورامزدا اما بر خلاف نقشهای سه آرامگاه پیشین خطوط عمودی بیشتری دارند گویی که خطوط افقی در زیر این خطوط عمودی قرار گرفتهاند. دیگر جزئیات نما کمابیش همانند دیگر آرامگاههای ذکر شده هستند.
درون آرامگاه تقریباً شبیه آرامگاه اردشیر اول است، دهلیز بدون دقت و با محور کج (ناموازی با نمای آرامگاه) کنده شده و تقریباً حالت مثلثی دارد، که ارتفاع آن به ۲٫۸۰ متر میرسد. سه اتاقک آرامگاه با دقت بیشتری تراشیده شده و بهصورت مستطیلاند و هرکدام دارای یک قبر است. قبر میانی بیگمان برای شاه طراحی شده بوده و یکی دیگر از گورها متعلق به شهبانو پریزاتس بودهاست. با این حال، اینکه گور سوم برای چه کسی ساخته شده بوده، مشخص نیست.
در قسمت پایین این آرامگاه، سنگنگاره نبرد شاپور دوم در دورهٔ ساسانیان کنده شدهاست. علت انتساب این آرامگاه به داریوش دوم آن است که پس از آرامگاه اردشیر قرار دارد و خصوصیات آن را تکرار کرده، بنابراین از لحاظ تاریخی هم باید پس از آن باشد.
سنگ نگاره بهرام دوم و درباریان
سنگنگاره بهرام دوم و درباریان که از سنگتراشیهای بسیار دیدنی و زندهٔ دورهٔ ساسانی است، در کنار نقش اهورامزدا و اردشیربابکان قرار دارد که بر روی یک سنگ نگارهٔ عیلامی کنده شده و دارای ۵ متر طول و ۲٫۵ متر عرض است. در وسط این نقش، بهرام دوم که بهصورت تمام قد ایستاده و رو به چپ دارد، نقش شده و سه نفر بهحالت نیمتنه در پشت سر او، و پنج نفر دیگر بازهم به حالت نیمتنه در جلوی روی بهرام به تصویر کشیده شدهاند که همهشان شاه را مینگرند و انگشت سبابهٔ دست راست را بهحالت احترام بهسوی او دراز کردهاند.
در سمت چپ، خانوادهٔ شاهنشاهی قرار دارد که نگاه بهرام بهسوی آنهاست و نفر نخست پس از وی، ملکهٔ بهرام دوم یعنی شاپور دختک است و پس از شهبانو، دو شاهزاده قرار دارند که هر دو بدون ریش و جوان هستند؛ شاهزادهای که کنار شهبانو است میتواند بهرام سوم باشد. نفر چهارم در سمت چپ، که نشان قیچی بر کلاه دارد، کرتیر است و آخرین نفر هم نرسی است که پس از بهرام سوم به تخت نشست. نرسی در این تصویر از این نظر که بر خلاف دیگر کسان کلاه بر سر ندارد، متمایز است.
موی او همانند موی شاه در پشت سر جمع شده ولی ریشش شکل ریش دو مرد قرار گرفته در سوی راست شاه را دارد. دست او به نشانه احترام به سوی شاه دراز نشده و این نه به خاطر کمبود جا، که نشانهای بودهاست از دوری نسب خانوادگی او به شاه. از هویت و نام نفرات سمت راست و پشت سر بهرام، اطلاعی در دست نیست.
سنگ نگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان
سنگنگاره اهورامزدا و اردشیر بابکان یکی از زیباترین و سالمترین نقشهای بازمانده از دورهٔ ساسانی است و یکی از نخستین تصاویر انساندیسی از اهورامزدا را به نمایش میگذارد. این نقش در گوشهٔ شرقی محوطهٔ نقش رستم، بر سینهٔ صخرهای تراشیده شده که ۲ متر از سطح زمین، فاصله دارد و دارای ۶٫۶۵ متر پهنا و ۲٫۴۰ متر بلندا است. در این نقش، اردشیر بابکان در سوی چپ مجلس، سوار بر اسبی کندهکاری شده و روبهروی او اهورامزدا که او نیز سوار است و از نیمرخ نقش شده، قرار دارد. برای تاکید بر بزرگی و عظمت اهورامزدا و اردشیر، اندازهٔ اسبها بسیار کوچکتر از آنها و حالت طبیعی ساخته شده بود.
در زیر پای اسب اردشیر، پیکر اردوان پنجم آخرین شاه اشکانی نقش شده و نقش قرینهٔ آن، اهریمن است که در زیر پای اسب اهورامزدا به تصویر کشیده شدهاست و در واقع، زیر پاهای اسبان، پیکرههای برزمین افتادهٔ دشمنان شاه و اهورامزدا قرار دارند. در این نقش پیروزی اردشیر بر اردوان همپایهٔ پیروزی اهورامزدا بر اهریمن جلوهگر شدهاست.
اهورامزدا دست راستش را به سوی اردشیر دراز کرده و دیهیم یا حلقهای را که از گل است و نوارهایی به آن آویخته شده را به شاهنشاه اهدا میکند. در نمادشناسی ایرانی، دیهیم نمادی از فره یا توفیق ایزدی و آسمانی است که از سوی خدا به شاه و خانوادهاش داده میشد. اهورامزدا در دست چپش شاخههای برسم یا عصایی که شاید عصای سلطنت باشد را نگه داشتهاست.
بر روی پوشش اسب اردشیر در زیر گردن و روی سینه، آویزی با سه دایره مزین به تصویر سر شیر قرار دارد. در زیر این آویز، نوشتهای به سه زبان پهلوی اشکانی، پهلوی ساسانی و یونانی وجود دارد که ترجمهٔ آن چنین است: «این است پیکر مزداپرست، خداوندگار اردشیر، شاه شاهان ایران، که نژاد از ایزدان دارد، پسر خداوندگار بابک، شاه.» و بر روی اسب اهورامزدا نیز کتیبهای سه زبانه وجود دارد که اهورامزدا را چنین معرفی میکند: «این است پیکر خداوند اهورامزدا.»
چنین مینماید که اردشیر در این نقشبرجسته، بیشتر به مفهوم الوهیت خود و خاستگاه ایزدی دودمانش میاندیشید و در پی آن بود که نهتنها خود را جاودان سازد، بلکه موقعیت کسانی که میبایست از وی فرمان ببرند را نیز تقویت کند و به آن جنبهٔ قانونی ببخشد.
سنگ نگاره آناهیتا و نرسی
سنگنگاره آناهیتا و نرسی یکی از زیباترین نقوش بازمانده از دورهٔ ساسانی است که نرسی چگونگی تاجگذاری و سلطنت خود را نشان میدهد. در این نقش، نرسی تاجی بسیار شکیل بر سر دارد و دست چپش را دراز کرده و حلقهای را از آناهیتا، ایزدبانوی آب، باروری و جنگاوری، ستاندهاست به عقیدهٔ برخی همچون هرتسلفد، این حلقه، حلقهٔ اتحاد است و به دیدگاه علی سامی، این حلقه، همان تاج پادشاهیست.
شاهنشاه که ریش بلندش از حلقه گذشته، نیمتنهٔ تنگی بهتن کرده و کفشهایش بهوسیلهٔ روبانهای ظریف و زیبایی به یکدیگر پیوند داده شدهاند. پشت سر او، یکی از بزرگان به حالت احترام ایستادهاست و در جلوی شاه، نقش کودکی حجاری شده که شاید تصویر هرمز دوم، ولیعهد نرسی باشد. آناهیتا تاج کنگرهدار سرگشاده بر سر نهاده و موهای بلند و پرچین و شکنش را در بالا و روی شانهها بافتهاست، چینهای لباسش، حالتی بسیار باوقار به ایزدبانو دادهاست.
سنگ نگاره بهرام دوم
سنگنگاره پیروزی بهرام دوم شامل دو سنگتراشی بزرگ و بسیار آسیبدیده از دوره ساسانی است که در زیر آرامگاه داریوش بزرگ جای دارد. هر دو صحنه، نبرد پادشاهان اسب سوار را نشان میدهد که دشمنان خود را نگونسار کردهاند.
نقش بالایی ۷ متر درازا و سه متر ارتفاع دارد و در آن، نبرد پیروزمندانهٔ بهرام دوم با دشمنی که هویتش مشخص نیست را نشان دادهاست. بهرام در سوی چپ تصویر قرار دارد و در پشتش نشانههای یک پرچم دیده میشود. شاه لباسی پر زرق و برق دارد و با دست راست نیزه درازی را به سوی سینه یا گردن دشمن سوار بر اسب گرفته. سر دشمن سواره رو به عقب قرار گرفته گویی که نیزه شاه با آن برخورد کرده. دشمن دیگری نیز در زیر پای راست اسب شاه قرار گرفته و مرده به نظر میرسد.
در پایین این نقش و متصل به آن، نقشی به درازای ۶٫۷۰ متر و عرض ۲٫۳۵ متر تراشیده شده که از هر لحاظ با نقش بالایی ارتباط دارد و بههمین جهت، آن را به بهرام دوم منسوب کردهاند. اما اشمیت احتمال داده که نقش پایینی به بهرام سوم که چهار ماه سلطنت کرد، تعلق داشته باشد. او دلیل این احتمال را آن ذکر میکند که قهرمان این نگاره شاهزادهای بیریش است که نشان شاهی بر تاج و یا دیگر نشانهای ویژهای ندارد، با این حال از روی لباس میتوان او را متعلق به خاندان پادشاهی دانست. همزمانی ساخت هر دو نگاره در دوران فرمانروایی بهرام دوم نیز از دیگر دلایلی است که میتوان نقش دوم را متعلق به ولیعهد بهرام دوم دانست.
سنگ نگاره نبرد هرمز دوم و نقش نیمه تمام آذرنرسه
سنگنگاره نبرد هرمز دوم در زیر آرامگاه اردشیر یکم و سنگنگارهٔ نیمهتمام آذرنرسه قرار دارد. این نقش ۸٫۴۰ متر بلندی و ۴ متر پهنا دارد و توسط اشمیت از زیر خاک بیرون آورده شد. در این نقش، هرمز دوم که سوار بر اسب است، دشمن زرهپوش سوارکار را سرنگون کرده و نیزهٔ بلندی در شکمش فرو بردهاست. چهره و تاج شاهنشاه آسیب دیده اما قسمتی از تاج و برجستگی کرویشکل آن بهخوبی پیداست و از روی سکههای کتیبهدار و ظروف، میدانیم که این شخص هرمز دوم است.
سنگ نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم
سنگنگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم، در ده متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ قرار گرفته و حدود ۱۱ متر طول و ۵ متر عرض دارد. این سنگنگاره یادگار فتحی است که ایرانیان در شهر رها کردند و سپاه روم را درهم شکستند و صحنهٔ اسارت والرین و فیلیپ عرب را نشان میدهد که بهدستور شاپور اول در حدود سال ۲۶۲ میلادی تراشیده شدهاست. این نقش سهبرابر اندازهٔ طبیعی است و از حیث دقت در جزئیات و ظریفکاری یکی از بهترین نقشهای دورهٔ ساسانی است و مشخص است که از روی طبیعت ساخته شده زیرا حتی لباس والرین درست مطابق جامههای رومیهای آن زمان است.
شاپور بر اسب بسیار زیبایی سوار است و تاج بزرگ کروی که به صورت بسیار برجسته کندهکاری شدهاست بر سر دارد که در سکههای او هم هست و نوارهایی از پشت سرش آویزان است و نیز بالاپوشی در پشت سر او هست و شلوار گشادی دارد. دست چپ پادشاه بر شمشیری، تکیه داده شده و با دست راست، مچ در آستین نهفتهٔ یک رومی بر پای ایستاده را گرفتهاست.
اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد و دمش گره خورده، نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویختهاست. اسب اندازهای تقریباً طبیعی دارد و دست راست را خم کرده و حالت درنگ به خود گرفتهاست. پیش روی اسب، مردی در جامهٔ رومی زانوی چپ را بر زمین نهادهاست و زانوی راست را خم ساخته و دستها را به حالت التماس به جانب شاهنشاه دراز کردهاست؛ این شخص میانسال است و ریش کوتاه و مجعدی دارد و جامهاش ردای امپراطوری رومی (توگا) میباشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار، که امپراطوران بر سر مینهادند و به مشابه دیهیم امپراطوری میباشد، دیده میشود. او شمشیر نیام شدهای به کمر آویخته که دستهاش حالت صلیب دارد.
کنار این رومی زانو زده، یک نفر دیگر ایستاده که رو به شاهنشاه دارد و بیریش است. اما دیهیمی از برگ غار بر سر دارد و نوار کوچکی پشت سرش افشان شده و شمشیری از کمر آویخته است و دستش در آستین سردوخته مخفی گردیده و مچ چپش را شاپور گرفتهاست. هر دوی این افراد، رومی هستند و از ردای امپراطوری و تاج برگ غار آنها پیداست که امپراتور میباشند. ولی در مورد هویت آنها بحث بسیار شدهاست. تا سال ۱۹۵۴ همه میگفتند آنکه زانو زده، والرین است که از شاه امان میخواهد و آنکه ایستاده، کردیاس نامی ازاهل سوریهاست که گفتهاند شاپور او را به امپراطوری برنشانید.
اما در آن سال مک درمونت این فرضیه را رد کرد و گیرشمن و برخی دیگر نیز با وی همآواز شدند. مک درمونت متوجه شد که کردیاس اصلاً در تاریخ جنگهای شاپور که خودش بر کعبه زرتشت نقر کردهاست نیامده و هیچ سکهای از او در دست نیست و چنین شخصی در تاریخ روم به امپراطوری شناخته نمیباشد. زمان روی دادن درگیری میان شاپور و والرین محل اختلاف است و تاریخدانان به سال ۲۵۸، ۲۵۹ و حتی ۲۶۰ میلادی اشاره کردهاند. از سوی دیگر، شاپور در شرح جنگهایش از سه امپراطور رومی نام میبرد: گردیان جوان که کشته شد، فیلیپ عرب که به درخواست صلح آمده و پانصد هزار سکهٔ زرین باج داد و والرین که گرفتار شده و در نقوش شاپور هم سه امپراطور را نمودهاند؛ امپراطوری جوان که زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده (در دارابگرد و بیشاپور) و بنابراین گردیان است؛ امپراطوری که مچ دستش را شاپور گرفته و بنا بر رسم کهن، گرفتن مچ دست علامت اسیر کردن بوده همان والرین میباشد.
چیزی که استدلال مک درمونت را تایید میکرد این بود که سکههای والرین او را بی ریش نشان میدهد و فرد ایستاده که شاپور مچش را گرفته (یعنی اسیرش کرده) نیز بی ریش است، در حالی که سکههای فیلیپ عرب او را با ریش کوتاه و مجعدی مینمایند و آنکه در پیش شاپور زانو زده نیز درست همین نوع ریش را دارد. به علاوه گردن والرین روی سکهها بسیار ستبر است و فرد ایستاده از کنار اسب شاه نیز گردن ستبر دارد.
در پشت سر شاپور در حدود سال ۲۸۰ میلادی، سنگنگاره و نبشته کرتیر را به دستور کرتیر موبد موبدان کندهاند.
کعبه زرتشت
کعبهٔ زرتشت نام بنای سنگی چهارگوش و پلهداریست که فاصلهٔ آن تا کوه، ۴۶ متر است و دقیقاً روبهروی آرامگاه داریوش دوم قرار دارد. جنس مصالح این بنا از سنگ آهک سفید و بلندی آن با احتساب پلههای سهگانه به ۱۴٫۱۲ متر میرسد و تنها یک در ورودی دارد که ۱٫۷۵ متر بلندی و ۸۷ سانتیمتر پهنا دارد و دری دو لنگهای و بسیار سنگین داشتهاست و جای پاشنههای پایینی و بالایی هر لنگه در سنگ کنده شده و بهخوبی معلوم است. این درگاه به وسیلهٔ پلکانی سی پلهای از جنس سنگ به درون اتاقک آن راه مییابد. این بنا در دورهٔ هخامنشی ساخته شده و از نام آن در آن دوران اطلاعی در دست نیست ولی در دورهٔ ساسانی به آن بُن خانک گفته میشده و اصطلاح کعبهٔ زرتشت در دوران اخیر و از حدود قرن چهاردهم میلادی به این بنا اطلاق شدهاست.
کاربرد بنای کعبهٔ زرتشت همواره مورد مناقشهٔ باستانشناسان و پژوهشگران بودهاست و دیدگاهها و تفسیرهای گوناگونی دربارهٔ کاربرد آن ذکر شدهاست اما چیزی که تفسیر آن را دشوارتر هم میکند، وجود بنای مشابهی در پاسارگاد است که هر احتمالی را باید با شرایط آن نیز سنجید و تفسیر مشابهی برای هردو در نظر گرفت. برخی از باستانشناسان این بنا را آرامگاه دانستهاند و بعضی دیگر مانند رومن گیرشمن و اشمیت، گفتهاند که کعبهٔ زرتشت آتشگاهی بودهاست که آتش مقدس را در درون آن قرار میدادهاند و در مواقع انجام تشریفات مذهبی از آن استفاده میکردهاند. گروهی دیگر از جمله هنری راولینسون و والتر هنینگ معتقدند که این بنا گنجخانه و محل نگهداری اسناد دینی و اوستا بودهاست. گروه اندکی هم این بنا را پرستشگاه آناهیتا میدانند و معتقدند که مجسمهٔ این ایزدبانو در کعبهٔ زرتشت نگهداری میشدهاست. شاپور شهبازی معتقد است کعبهٔ زرتشت یک آرامگاه هخامشی بودهاست که در دورهٔ ساسانی از آن بهعنوان مکانی همانند گنجخانهٔ اسناد دینی استفاده کردهاند.
بر بدنهٔ شمالی، جنوبی و خاوری این برج، سه کتیبه به سه زبان پهلوی ساسانی، پهلوی اشکانی و یونانی در دورهٔ ساسانیان نوشته شدهاست. که یکی به شاپور اول ساسانی و دیگری به موبد کرتیر تعلق دارند و چنانکه والتر هنینگ گفتهاست، «این کتیبهها مهمترین سند تاریخی از دورهٔ ساسانی میباشند.»[اختمان کعبهٔ زرتشت از نظر تناسب اندازهها، خطوط و زیبایی خارجی، بنای زیبایی است که از نظر اصول معماری نمیتواند مورد ایراد قرار گیرد.
خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415
برچسبها: نقش رستمبناهای زیباآثار باستانیمیراث با ارزشگنج ها